وقتایی که کم میارم وقتایی که مثل الان انگشتام سرده سرده
تنهاجایی که شاید میتونه یک صدم آرومم کنه همینجاس
اینجایی که کسی کسیو نمیشناسه و میتونم خود واقعیم باشم
اینجایی که مجبور نیستم بغضمو قورت بدم و نقاب لبخند به چهرم بندازم
نمیدونم چی قراره بشه
چیکار قرار بکنم فقط اگه قرار برانجام کاری باشه میدونم بخاطر یکیِ
آهای تو یکی حواست هست؟ببین روزامو. آره خودم باعثشم
خودم کردم من خیلی راه ها داشتم ولی اشتباهی اومدم
اشتباه کردم ولی چرا یکی نیس دستمو بگیره و منو از این جهنمی که توشم نجات بده ؟؟؟! خیلی خستم
چرا گرم نمیشن؟چرا هنوزم تنم انقد سرده بااینکه زیر پتوام
شوری اشکا کی قراره یقه منو ول کنن؟
کی اندازه میگیره ظرفیاتارو؟؟؟؟!بیاد ببینه من از ظرفیتمم رد شدم
بسمه دیگه
نمیخوام این زندگی رو که یروز بخندم ده روز گریه نکنم نمیخوام
من زندگی ای رو میخوام که همیشه بخندم حداقل یروزشو گریه کنم
خدایا اینبارمیشه؟؟؟؟؟؟؟
درباره این سایت